پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۰۹

می توان آیا به دل دستور داد؟

یکشنبه 9 8 1388 دیروز سالگرد وفات قیصر امین پور بود. در این پیوند عکس هایی از مزار این شاعر نام آور معاصر را ببینید: دست عشق از دامن دل دور باد! می‌توان آیا به دل دستور داد؟ می‌توان آیا به دریا حكم كرد كه دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنكه دستور زبان عشق را بی‌گزاره در نهاد ما نهاد خوب می‌دانست تیغ تیز را در كف مستی نمی‌بایست داد

به خاطر بسپار ...

پنجشنبه 7 آبان 1388 جایی در پشت ذهنت ، به خاطر بسپار که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست.

قران شرمندۀ توام

پنجشنبه 7 آبان 1388 دوستی مطلب زیر رو فرستاده. شاید بخش هایی از مطلب به شدتی که ایشون نوشته نباشه ولی کل متن واقعیتی است که نمی شود انکار کرد قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه كس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل كرده است . قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یك نسخه عملی به یك افسانه موزه نشین مبدل كرده ام . یكی ذوق میكند كه ترا بر روی برنج نوشته،‌یكی ذوق میكند كه ترا فرش كرده ،‌یكی ذوق میكند كه ترابا طلا نوشته ،‌یكی به خود میبالد كه ترا در كوچك ترین قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی كنیم ؟ قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان كه ترا می خوانند و ترا می شنوند ،‌آنچنان به پایت می نشینند كه خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند . اگر چند آیه از ترا به یك نفس بخوانند مستمعین فریاد میزنند " احسنت ...! " گویی مسابقه نفس است ... قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یك فستیوال مبدل شده ای حفظ كردن تو با شماره صفحه ،‌خواندن تو آز آخر به

درخواست مقاله ای که مثال شد

سه شنبه 5 آبان 1388 در کلاس های روش تحقیق و همین طور در هدایت دانشجویان ارشد بر این نکته تأکید دارم که ممکن است محدودیت هایی در دسترسی به پایگاه های برخط و مقاله ها به صورت تمام متن داشته باشیم ولی این محدودیت مانعی برای انجام پژوهش نیست. این را می گویم که دانشجویان به سادگی کمبود امکانات را بهانه نکنند. البته نمی گویم در بهشت برین هستیم! بلکه باورم این است که با تمام مشکلاتی که داریم، می توانیم با همین امکانات هم به خوبی پژوهش علمی را ساماندهی کنیم چون در حال حاضر امکانات گسترده ای را فناوری اطلاعات و ارتباطات در اختیار ما قرار داده که به خوبی برای حل بسیاری از مشکلات می توان از ان استفاده کرد. در چند سال گذشته وقتی از پیدا کردن مقاله ای به صورت تمام متن ناامید شده ام با نویسنده ی مسئول مقاله از طریق ایمیل ارتباط برقرار کرده و تقریبا در تمام موارد و بعضی از اوقات در کمتر از یک ساعت اصل مقاله را دریافت کرده ام. برایم جالب بود که یکی از اساتید دانشگاه اوهایو که از او درخواست مقاله کرده بودم متن ایمیلی را که دریافت کرده به عنوان مثالی برای ارتباطات رسانه ای به صورت پی دی اف دراورده و

مردی در چاه و راه حل ها

سه شنبه 5 آبان 1388 به دلایل متعدد این داستان را قبول ندارم چون به نوعی ترویج بی توجهی به علم و قبول برتری سطحی نگری است، اما ممکن است در بعضی موقعیت ها واقعیت داشته باشد. بعضی اوقات لازم است به جای تعلل در مقابله با بعضی پدیده ها و حوادث، عمل گرا بود و اقدامی انجام داد. ابتدا جان فرد را نجات داد و بعد به دنبال دلایل و تبیین بود. اما داستان: روزی مردی داخل چاهی افتاد و بسيار دردش آمد یک مبلغ او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای یک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت یک پرستار کنار چاه ایستاد و با او گریه کرد یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاه کرده بودند پيدا کند یک تقویت کننده فکراو را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاه بيرون آورد

همه جا می توان زندگی کرد و خوب هم زندگی کرد

یکشنبه 3 آبان 1388 چند وقت پیش جمله ای را دیدم که خیلی خوشم آمد و مدتی هم در اتاق کارم نصبش کرده بودم. چمله این بود: «همه چا می توان زندگی کرد و خوب هم زندگی کرد». اما آیا واقعاً این امر شدنی است؟ بسیاری از روان شناسان معتقدند شادی و لذت امری درونی است و انسان ها باید بیاموزند که به دنبال شادی در بیرون نباشند. اگر شادی، شعف و لذت از زندگی را در درون جستجو نکنیم و به دنبال مظاهر آن در بیرون باشیم با رسیدن به آن عوامل بیرونی خواهیم دید در سراب به سر برده ایم. البته نمی توان منکر شد که انسان موجودی اجتماعی است و نمی تواند در حصاری از اعتقادات و الزامات درونی، خود را محصور کند. بسیاری اوقات سعی می کنیم خوب زندگی کنید ولی محیطی که در آن زندگی می کنیم این را بر ما نمی پسندد، چون در بعضی محیط ها خوب زندگی کردن (با مؤلفه هایی مانند صداقت داشتن، مهربان بودن، نیکی کردن و .....) با سوء تفاهم هایی که در مغایرت با فرهنگ رسمی آن جامعه قرار می گیرد مواجه شده و تفسیرهای ناصوابی از آن می شود. به عبارت دیگر اگر خواسته باشید اصل فوق را پیاده کنید و حتی اگر شما به محیط کاری نداشته باشید، بعضی اوقات محیط ب

رمز موفق شدن در سیستم اداری ایران

شنبه 2 آبان 1388 موارد زیر رو یکی از دوستان برام فرستاده. طنزه ولی طنز تلیخه که (شاید نه همش ولی) حداقل بعضی از مواردش در سیستم اداری ایران واقعیت داره: 13 روش براي موفق شدن در سازمانهاي دولتي ايران: يكي از دوستان ما روي دست آقاي «برايان تريسي» رو زده و 13 روش ناب براي موفق شدن در سازمانهاي دولتي در ايران رو كشف كرده است. در صورتي كه كارمند دولت هستيد حتما از اين تجربيات استفاده كنيد: 1- در يك سيستم دولتي؛ سعي كنيد «لال بودن» را تمرين كنيد! اين تمرين در ميزان عزيز بودن شما بسيار موثر است. 2- در يك سيستم دولتي؛ هيچگاه كارمندان را با يكديگر مقايسه نكنيد؛ چون قطعا شاهد تبعيض خواهيد بود. 3- در يك سيستم دولتي؛ اگر مديرتان 3 يا 4 ايراد دارد انتظار رفتنش را نكشيد، چون قطعا نفر بعدي او 43 ايراد دارد! 4- در يك سيستم دولتي؛ مي توانيد با كارهاي كم و كوچك، محبوبيت فراواني به دست آوريد؛ فقط كافي است «زبان» خود را تقويت كنيد! 5- در يك سيستم دولتي؛ ممكن است كه هر چه بيشتر كار كنيد، بيشتر خوار و خفيف باشيد. 6- در يك سيستم دولتي؛ با اشكالات سازمانتان بسازيد و هرگز آنها را با مديرتان در ميان نگذاريد؛

خودکارآمدی، خود ارزشمندی و استاد برخط!!

پنجشنبه 30 مهر 1388 امروز یکی از دانشجویان ازطریق ایمیل تفاوت خودکارآمدی و خود ارزشمندی رو پرسید. پاسخش رو که دادم اضافه کردم قرار نیست وقتی من در اکثر اوقات برخط (همون آنلاین خارجی ها!!) هستم هر کس هر سؤالی رو داشت از من بپرسه! اگر این جوری بره جلو که من باید تمام روز رو مشغول پاسخ دادن به سؤالات ریز و درست بشم و کار رو زندگی رو تعطیل کنم! یعنی بشم دایره المعارف برخط! به نظر من یکی از مهم ترین موضوعاتی که در نظام آموزشی (خصوصاً آموزش عالی) ما مورد غلفت قرار گرفته عدم افزایش مهارت های دانشجویان در موضوعاتی است که به آن نیاز دارند. با همان سیستمی که از دبیرستان وارد دانشگاه می شوند با همان سیستم هم از دانشگاه خارج می شوند. دکتر مجتهدزاده می گفت: نظام بخوان، امتحان بده و فراموش کن!! جعبه ای از اطلاعات ریز و درشت که در بسیاری از موارد بعد از مدتی هیچ چیزی در آن باقی نمی ماند. اگر دانشجو نتواند پاسخ سؤالات ساده ای مرتبط با رشتۀ تخصصی اش رو، خودش پیدا کنه، فردا نخواهد توانست در کار حرفه ایش هم موفق باشه چون فردا در بازار کار از او به عنوان یک کارشناس در یک رشتۀ تخصصی انتظار دارند بتونه بسیا

دلی سربلند

سه شنبه 28 مهر 1388 باز هم شعری زیبا از قیصر، خدایش بیامرزد که نفوذ کلامش حداقل در من تأثیر شگفتی داشته. این شعر را به همه ی کسانی که در این اوضاع و احوال دل شان برای مملکت شان می تپد و البته نگران اند! تقدیم می کنم: دلي سر بلند سراپا اگر زرد و پژمرده‌ايم ولي دل به پائيز نسپرده‌ايم چو گلدان خالي لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده‌ايم اگر داغ دل بود، ما ديده‌ايم اگر خون دل بود، ما خورده‌ايم اگر دل دليل است، آورده‌ايم اگر داغ شرط است، ما برده‌ايم اگر دشنه دشمنان، گردنيم اگر خنجر دوستان، گرده‌ايم گواهي بخواهيد، اينک گواه همين زخم هايي که نشمرده‌ايم دلي سر بلند و سري سر به زير از اين دست عمري به سر برده‌ايم

دانشگاه برخوردار بیرجند و انتقادات مسئولین و دانشجویان

سه شنبه 28 مهر 1388 هفته ی گذشته در شورای آموزشی دانشگاه یکی از همکاران (مسئول در یکی از دانشکده ها) گفت اگر امکان دارد ما را از دانشگاه برخوردار به دانشگاه محروم تنزل رتبه دهند!! (همان حکایت از طلا بودن پشیمان گشته ایم! مرحمت فرموده را مس کنید!) و سپس گفت کجای دانشگاه ما برخوردار شده؟ با یک نامه که دانشگاه محروم، برخوردار نمی شود. به عنوان نمونه به وضعیت نامطلوب غذاخوری دانشگاه برای اساتیدی که ظهر در دانشگاه ناهار صرف می کنند اشاره شد و همه هم با او موافق بودند. (یعنی همه ی کسانی که به نوعی از مسئولین دانشگاه بودند به جز بنده!). ذکر این نکته شاید بی ربط نباشد که بیست سال پیش که در دانشگاه تهران تحصیل می کردم اساتید غذاخوری جداگانه ای از دانشجویان داشتند. به موضوع ظریفی اشاره شد. معاون آموزشی دانشگاه می گفت وقتی می خواهند بودجه بدهند می گویند دانشگاه ها رتبه بندی است و بیشترین بودجه را به دانشگاه های معروف می دهند و وقتی می خواهند امتیازی را به دانشجویان و اساتید بدهند می گویند شما که برخوردار شده اید؟ همین موضوع از زبان دانشجویان هم شنیدنی است. در کلاس متون تخصصی ارشد به دانشجویان می

شریان اطلاع رسانی دانشگاه قطع است!!

شنبه 25 مهر 1388 از سه روز قبل اتصال دانشگاه به اینترنت از سوی مخابرات قطع شده است. البته خبر جدیدی نبود چون یکی از دوستان هفته ی گذشته خبرش را داده بود که مخابرات اواخر شهریور به دلیل عدم پرداخت حق اشتراک توسط دانشگاه یکی، دو روز اینترنت را قطع کرده ولی با پادرمیانی همین دوست حداقل برای ثبت نام دانشجویان مجدداً شبکه را وصل کرده اند اما تهدید هم کرده اند که اگر صورت حساب پرداخت نشود مجدداً شبکه را قطع خواهند کرد و این کار را در اواخر هفته ی آنیده عملی کرده اند. از یک بایت خدا را شکر که هنوز بسیاری از امور در دانشگاه بیرجند الکترونیکی انجام نمی شود (مانند سیستم دبیرخانه که هنوز مانند گذشته به سیستمی چاپاری زمان کورش کبیر!! نامه ها بین واحدها انتقال می یابد) ولی کار بسیاری از افراد دچار اختلال شده است. به طور مثال امروز کلاس روش تحقیق پیشرفته را برای دانشجویان کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی داشتم که قرار بود در مورد معرفی پایگاه های اطلاعاتی و جستجوی پیشینه صحبت کنم که برنامه به هم خورد! برای بسیاری از دانشجویان هم ایمیل فرستاده بودم که کارهایی را انجام دهند که با بهانۀ قابل قبول!! گفتند نت

دانشجویان کارشناسی ارشد بخوانند

جمعه 24 مهر 1388 دانشجویان کارشناسی ارشد این خبر را بخوانند و حواس شان را خوب جمع کنند!!

دقت در رفرنس دهی و استفاده از منابع دست اول

جمعه 24 مهر 1388 دو سال قبل در تحقیقی تأثیر بازی های فیزیکی در آموزش ریاضی دوره ابتدایی را با خانم فرهادپور دانشجوی علاقه مند و سخت کوش کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی دانشگاه بیرجند بررسی کردیم. این تحقیق پایان نامه ی کارشناسی ارشد ایشان بود. همان طور که قبلاً نوشته بودم به دلیل مشغولیت های خود ساخته ای!! (مطالب قبلی ام را اگر بخوانید می فهمید این کلمه ی عجیب یعنی چه!!) که داشتم فرصت نشد که مقاله های این تحقیق را منتشر کنم. امروز که در حال نگارش نهایی اولین مقاله ی مربوط به این تحقیق بودم به ذهنم رسید مجدداً جستجویی در منابع داخلی داشته باشم. در این جستجو به نکته عجیبی برخورد کردم که ناشی از عدم دقت در نمایه سازی منابع است و صد درصد ناشی از خطای انسانی. اما برای پژوهشگرانی که برای جستجوی منابع به پایگاه های اطلاعاتی مراجعه می کنند و خدای ناکرده فقط با اتکا به این پایگاه های اطلاعاتی و خلاصه مقاله ای که در آن ها ارائه می شود (و بدون مراجعه به اصل منبع)، از منابع استفاده و منبع نویسی می کنند، نکته ی حائز اهمیتی است. این پیوند که نمایه ی مقاله ای در پایگاه اطلاعاتی سید جهاد دانشگاهی است ر

منابع کارشناسی ارشد روان شناسی و گرایش های وابسته

چهارشنبه 22 مهر 1388 به طور مکرر دانشجویان یا سایر علاقه مندان ادامه ی تحصیل در رشته های روان شناسی در مقطع کارشناسی ارشد در مورد منابع کارشناسی ارشد رشته ی روان شناسی و گرایش های وابسته سؤال می کنند. این افراد می توانند با مراجعه به این پیوند ، که بخشی از دانشگاه مجازی بیرجند است، از نوار سمت چپ، روی پیوند داخلی منابع کنکور کارشناسی ارشد روان شناسی کلیک کنند. راهنمایی هایی در این مورد ارائه کرده ام. فایلی هم در همین پیوند وجود دارد که قابل دریافت است . در این فایل اطلاعات نسبتاً کاملی را در این زمینه ارائه کرده ام. اگر کسی اطلاعات جدید تری داشت می تواند اطلاع دهد تا فهرست منابع را کامل کنم و سعی خواهم کرد اگر مطلب جدیدی نیز به دست بیاورم فایل و پیوندی که در بالا ذکر کردم را به روز کنم.

شماره ی جدید مجله EURODL

چهارشنبه 22 مهر 1388 شماره ی جدید EURODL یا مجله اروپایی آموزش و یادگیری باز، از راه دور و الکترونیکی منتشر شده و مقاله ها به طور تمام متن در دسترسه.

معادل یابی واژه های تخصصی و دیکشنری آنلاین

چهارشنبه 22 مهر 1388 یکی از خوانندگان در مورد دیکشنری های آنلاین (فرهنگ واژگان برخط) سؤال کرده بود. به خوانندگانی که علاقه دارند اطلاعات بیشتری در مورد فرهنگ واژگان برخط یا معادل یابی برای واژه های تخصصی داشته باشند، توصیه می کنم این پیوند را از وبلاگ کلاس مجازی که برای دانشجویان درس متون تخصصی کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی نوشته ام را بخوانند.

چه كشكي، چه پشمی

دوشنبه 20 مهر 1388 قرآن در بیان سستی ایمان مردم می گوید وقتی که سوار برکشتی می شوند و دریا طوفانی می شود، خداوند را با تمام وجود می خوانند و وقتی به ساحل می رسند، همه چیز فراموش می شود (نقل به مضمون). اشاره به زمانی است که فقط خدا را زمانی می شناسیم که نیاز داریم. این مفهوم در داستان زیر از کتاب کوچه احمد شاملو را یکی از دوستان برایم فرستاده به طورظریف همین را می گوید: چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد. از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت، خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آن طرف مي برد. ديد نزديك است كه بيفتد و دست و پايش بشكند. در حال مستاصل شد .... از دور بقعه ی امامزاده اي را ديد و گفت: اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پايين بيايم. قدري باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوي تري دست زد و جاي پايي پيدا كرده و خود را محكم گرفت. گفت: اي امام زاده خدا راضي نمي شود كه زن و بچه من، بيچاره، از تنگي و خواري بميرند و تو همه گله را صاحب شوي. نصف گله را به تو مي دهم و نصفي هم براي خودم .... قدري پايين تر

هدیه ما به خدا

یکشنبه 19 مهر 1388 زندگی هدیه خدا به ماست و خوب زندگی کردن هدیه ما به خدا!

دندان های اسب بیکن و خانۀ زنبور عسل شاه عباس

شنبه 18 مهر 1388 در روش تحقیق داستانی منسوب به بیکن است که برای نشان دادن اهمیت داشتن روش درست در کشف حقیقت معمولاً بیان می شود. در مورد صحت آن هم تردید است اما داستان جالبی است که نشان دهندۀ علت عقب افتادگی غربی ها در قرون وسطی است. در این داستان بیان می شود که برای کشف تعداد دندان های اسب مدت زیادی دریکی از محافل علمی بحث می کرده اند و چون استدلال قیاسی منبع کشف مسائل بوده روزهای متمادی با استفاده از متون گذشته و با استفاده از قیاس نمی توانسته اند تعداد دندان های اسب را کشف کنند! بالاخره روزی یکی از محصلین جوان (احتمالاً بیکن) می گوید خوب اینکه کاری ندارد برویم دهان اسب را باز کنیم و دندان هایش را بشمریم!! امری واضح که از هر کودکی در زمان حال بپرسید همین را می گوید. چطور به عقل دانشمندان آن زمان نرسیده بود!! این راه اضافه کنم که آن محصل جوان مورد تشویق قرار نگرفت، کتکی خورد و به دلیل احتمالاً حلول شیطان در مغزش او را از محفل علمی بیرون انداختند و آن سؤال (تعداد دندان های اسب) به عنوان یک معضل ناشناختۀ بشری اعلام شد!!!. نباید فکر کرد که افرادی که در آن زمان زیسته اند احیاناً کم هوش بو

تصمیمی برای تغییر سرنوشت

پنچشنبه 16 مهر 1388 ایام اعلام برندگان جوایز نوبل است. شنیدم دربین کاندیدهای بخش پزشکی یک ایرانی هم اعلام شده. تقریبا همه اسم جایزه ی نوبل را شنیده اند ولی شاید نمی دانند بانی آن آلفرد نوبل مخترع دینامیت است. داستان زیردر مورد این شخص از بعد روان شناسی خیلی آموزنده است. البته چیز جدیدی نیست همان توصیه هایی است که به طور مکرر در قرآن هم آمده فقط به دلیل اینکه ما انسان ها معمولاً در غفلت به سر می بریم و فکر می کنیم مرگ برای همسایه است و نه برای ما، فرصت بسیاری از اموری که باید به دست خودمان در زمان حیات مان انجام دهیم را از دست می دهیم. نوبل این سعادت را داشته که با یک اشتباه به خودش بیاید و به جای اینکه نامش تا قیامت مترادف دینامیت باشد، نامش مترادف معتبرترین جایزه علمی، سیاسی و فرهنگی جهان شود تا هر ساله مشوقی باشد برای هزاران پژوهشگر که در تلاش هستند دنیایی زیباتر و با مشکلات کمتر برای انسان بسازند. اما داستان: آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع

چه کسی جای چه کسی نشسته ؟

چهارشنبه 15 مهر 1388 متأسفانه یکی از عیوب ما ایرانی ها سیاه و سفید دیدن افراد و حوادث است. یا انسان خوب خوب است یا بد بد! یکی از جاهایی که می توان نمود این را دید برخورد با افرادی است که در یک برهه از زمان برای کشورمان خدماتی انجام داده اند، یکی هم دکتر مصدق است. داستان زیر نمونه ای از فراست اوست که با همین تیز بینی و البته با کمک افراد دیگری توانست نفت ایران را ملی کند و در برهه ای از زمان سمبلی باشد برای بسیاری از رهبران ملت های منطقه. بگذریم از اینکه ما بر اساس همان خلق ایرانی خودمان، در مقطعی برای ایشان هورا کشیده ایم و یا مرگ یا مصدق گفته ایم! (باور نمی فرمایید؟ سندش همین جا در بیرجند در کاروان سرایی که مغازۀ پدرم انجاست و درسال های دهۀ سی مرکز طرفداران مصدق بوده هنوز روی دیوار است!) و بعد در یک روز (28 مرداد) در ظرف چند ساعت از او روی برگرداندیم و فحشش دادیم! داستان را بخوانید و به ایرانی بودن خودتان افتخار کنید: می گويند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسيدگی به دعاوی انگليس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی که پ

تجمع اعتراض آمیز دانشجویان روان شناسی دانشگاه بیرجند

چهارشنبه 15 مهر 1388 روزهای چهارشنبه را معمولاً برای انجام بهتر امور آموزشی و پژوهشی در دانشکده حضور ندارم ولی یکی از دوستان به من اطلاع داد که بالاخره صبردانشجویان نجیب روان شناسی بعد از سه سال به اتمام رسیده و امروز برای احقاق حق خود جلوی سازمان مرکزی دانشگاه بیرجند تجمع کرده اند. در مطالب قبلی پیرامون وضعیت گروه روان شناسی دانشگاه بیرجند مطالب زیادی نوشته ام که نیازی به تکرار نیست. اوضاع این دانشجویان به جای اینکه با تفکیک دانشکده بهتر شود به دلیل عدم توجه به درخواست های گروه متاسفانه در سال تحصیلی جدید بدتر هم شد. روزهای قبل این دانشجویان از این اتاق به آن اتاق بدون اینکه کسی باشد که آن ها را راهنمایی کند و مشکلات شان را برطرف کند سرگردان بودند. اوضاع برنامه های ارائه شده ی آن ها هم اسف بار! واحد تفاوت های فردی که درسی تخصصی است و باید در نیم سال های پایانی و بعد از اخذ دروسی تخصصی مانند روان شناسی هوش گذاشته شود را برای دانشجویان ورودی جدید ارائه کرده بودند. متأسفانه در مملکت ما حق گرفتنی است و نه دادنی. اگر کسی نجابت به خرج دهد حق او به راحتی پایمال می شود. حق این دانشجویان هم در

وب سایتی برای دسترسی دانشجویان به مواد آموزشی

چهارشنبه 15 مهر 1388 امروز اولین نسخۀ صفحه خانگی ام را به منظور در اختیار قرار دادن راحت تر مواد آموزشی به دانشجویان روی شبکه گذاشتم. برای اکثر کلاس ها نیاز داشتم فایل هایی برای دانشجویان از طریق ایمیل بفرستم که هم برای من و هم برای دانشجویان بعضی اوقات مشکل بود. این صفحه را به منظوراطمینان بیشتر و سهولت به روز کردن روی فضایی که برای دانشگاه مجازی بیرجند اجاره کرده ام، قرار دادم. بسیاری از صفحات خالی است ولی به زودی به روز خواهند شد (البته اگر گذر عمری برقرار باشد ان شاء الله!).

آخرین فعالیت های همایش امنیت انسانی

سه شنبه 14مهر 1388 با پذیرش چاپ مجموعه مقاله های همایش امنیت انسانی در غرب آسیا توسط پژوهشکده ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی که البته با پیگیری دکتر مجیدی سفیر و نماینده دائم چمهوری اسلامی ایران در یونسکو صورت گرفت و همین طور به روز کردن وب سایت دائمی همایش حاوی فایل های مقاله های تمام متن و خلاصه مقاله ها و همین طور شروع تهیه حدود 100 عدد سی دی مجموعه مقاله های همایش که توسط دانشگاه بیرجند هزینه ی آن تأمین شده، خیالم از بابت اتمام کارهای مربوط به این همایش راحت شد. در یک سال و نیم گذشته وقت زیادی برای اجرای این همایش صرف کردم و امیدوارم برگزاری آن خدمت کوچکی باشد برای پژوهشگرانی که به این حیطه علاقه مند هستند. در برگزاری این همایش چند اثر علمی پیرامون موضوع منتشر شد که فکر می کنم همین انتشارات می تواند خستگی ناشی از برگزاری این همایش (با تمام فراز و نشیب هایش!) را از تن من و افراد زیادی که در برگزاری آن زحمت کشیده اند بدرآورد. برای دسترستی به اطلاعات مربوط به این همایش سری به وب سایت آن بزیند. تنها مأموریت من در آینده این خواهد بود که نگذارم وب سایت همایش از سرور دانشگاه بیرجند برداشته

خوب بودن مهم تره!

دوشنبه 13 مهر 1388 یادمون نره: مهم بودن خیلی خوبه اما خوب بودن از اون مهم تره!

دو جمله از شما

یکشنبه 12 مهر 1388 این دو روز حسابی سرم شلوغ بود با کلاس ها. الان هم آخر شب است و رمقی نمانده. ایمیل هایم را چک کردم! استادی که مقاله اش را با صرف وقت زیاد برای شماره ی دوم مجله ی مطالعات علوم تربیتی ویراستاری کرده ام و قرار بود تا اخر هفته مقاله ها را چاپ کنم، حالا نوشته که مقاله را برای مجله ی دیگری فرستاده! اخلاق حرفه ای کجاست؟ پاسخ دو، سه شبی که چندین ساعت از وقت شخصی من برای ویراستاری کار او گرفته شده را چه کسی باید بدهد؟ احترام به وقت دیگران کجاست؟ ما که این گونه ایم چگونه می توانیم الگوی دانشجویان مان باشیم؟ آن یکی مقاله کپی می کند، دیگری مدرک جعل می کند؟ این یکی برخلاف تعهد اولیه در آخرین لحظه تغییر عقیده می دهد، من هم که از همه بدتر!! در شماره ی اول مجله نیز در آخرین لحظات قبل از چاپ و بر حسب اتفاق متوجه شدم یکی از اساتید که اتفاقاً در کار خود با دانشجویان هم بسیار سخت گیر است مقاله ای را که برای ما فرستاده را دو سال قبل در مجله ی دانشگاه شیراز چاپ کرده! خدا به ما رحم کرد. به او گفتم فکر آبروی ما را نکردی، فکر آبروی خودت هم نبودی؟ سکوت کرد... بگذریم.... اما دو جمله زیر را دو

قبول مسئولیت یعنی پاسخگو بودن اما!

یکشنبه 12 مهر 1388 روزه های حذف و اضافه است. امروز و دیروز دانشجویان روان شناسی سرگردان از این اتاق به آن اتاق بدون کسی که پاسخگوی آن ها باشد بودند. من فکر می کنم اگر کسی مسئولیتی قبول کند شرعاً و عرفاً باید پاسخ گوی آن باشد متأسفانه در مورد دانشجویان روان شناسی کسی پاسخ گو نیست.

دانشجویان روان شناسی منتظر گروه مستقل نباشند

پنجشنبه 9 مهر 1388 در تابستان امثال زمانی که قرار بود برنامه های گروه های آموزشی دانشگاه اعلام شود برنامه های روان شناسی از سوی گروه اعلام نشد با این استدلال که بعد از گذشت سه سال این گروه باید از گروه علوم تربیتی تفکیک و هویت مستقلی پیدا کند. وقتی هفته ی اول شهریور به اتمام رسید و مسئولین دیدند گروه در تصمیمی خود جدی است، به تکاپو افتادند و قول دادند که این تفکیک انجام خواهد شد و لذا برنامه ها هر چه زودتر تنظیم شود. با توجه به سابقه ی آقایان، من با تنظیم برنامه قبل از تفکیک گروه مخالف بودم و تا آخرین لحظه هم زیر بار برنامه ریزی گروه نرفتم، ولی دوستان نظر مثبت داشتند و نهایتاً برنامه ها بر اساس وعده و وعید های آقایان تنظیم شد. اما از قرار معلوم حال که به قول معروف خر آقایان از پل گذشته اعلام کرده اند که این کار شدنی نیست. در زمانی که برنامه ها روی زمین بود رایزنی های فشرده ای برای قبول مسئولیت گروه انجام شد و نهایتاً دکتر راستگو را متقاعد کرده اند که این مسئولیت را قبول کند اما در حال حاضر آقایان عقب نشینی کرده اند و گفته اند نمی شود!! دلیل جالبی هم دارند که این گروه مصوب نیست و پست ن