باران، سرویس های دانشگاه: لُنگ و بوق!!

سه شنبه 25 فروردین 1388

با آقای سرحدی مسئول نقلیه دانشگاه در ایام همایش امنیت انسانی آشنا شدم. هر روز صبح ها که به دانشگاه می آیم ایشان را در میدان اصلی دانشگاه در حال نظارت به سرویس ها می بینم. امروز هم صبح و هم بعدازظهر با ایشان برخورد کردم. صبح می گفتند دانشگاه بین ساعت 7 تا 8 حدود 50 سرویس دارد! آمار بسیار بالایی است. بعدازظهر هم در حالی که با دوست گرامی دکتر آیتی در باران به منزل برمی گشتیم (ناگفته نماند می خواستیم یاد گذشته بکنیم!!) مجدا آقای سرحدی به دادمان رسیدند و ما را سوار کردند. در مسیر گفتند دانشگاه روزانه 480 سرویس دارد!! واقعاً تامین هزینه و هماهنگ کردن این همه سرویس کار بسیار سختی است. بعضی اوقات وقتی ما از فشار کار دیگران باخبر نیستیم ممکن است با کوچک ترین ضعف کلی انتقاد کنیم اما وقتی از حجم کار مطلع می شویم ممکن است طوردیگری نظر دهیم. باید ضمن اینکه به دوستان و همکاران نقلیه دانشگاه خسته نباشید بگوییم از خدا بخواهیم حادثه ای که هفته ی گذشته در دانشگاه آزاد تبریز رخ داد و به کشته شدن چند دانشجو منتهی شد در اینجا اتفاق نیفتد. مقدار زیادی از این هم به رانندگان سخت کوش سرویس ها برمی گردد.

این را هم اضافه کنم که در سرویس برگشت امروز که در زیر باران شدید بو، فرصت دست داد و با راننده ی سرویس گپی زدیم. نکته ی جالب این بود که دیدم هر ازگاهی ایشان به جلو خم می شود و بعد از آن برف پاک کن سرویس یک بار عمل می کند. می گفتند در راه برف پاک کن خراب شده و چون قابل تعمیر نبوده لنگی به برف پا کن وصل کرده و سر آن را از پنجره ی راننده داخل ماشین آورده بودند. هر بار که می خواستند شیشه را پا ک کنند به جلو خم می شدند و لنگ را می کشیدند. کلی خندیدیم. به ایشان گفتم که در مورد بوق زدن های مداوم یکی از همکاران در وبلاگم مطلب نوشته ام و امروز صبح که با همان همکار می آمدیم دیدم اصلاً بوق نزدند. فکر کردم این مطلب من مؤثر بوده! هنوز در خوشی این تصور بودم که گفتند بوق سرویس از دیروز خراب شده! آب پاکی ریختند روی دستمان! نگو خرابی بوق کارسازتر از مطالب وبلاگ است!!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!