یزد با ضرب المثل ها، آجر سفال ها و موتورهایش!

سه شنبه اول اردیبهشت 1388

در سفر به یزد چند مورد برایم جالب بود:

اوّل: اوضاع رانندگی شان اسف بار بود. واقعاً شهری به بد رانندگی یزد ندیدم. بخش قابل ملاحظه ای هم به تعداد زیاد موتورهایی بود که در شهر مشغول گشت و گذار بودند. تا چشم کار می کرد موتور بود. حتی جلوی یک کلانتری نزدیک 50 موتور پارک بود، فکر کردم آن ها را گرفته اند، اما سرباز نگهبان کلانتری گفت: متعلق به کارمندان است! یکی از یزدی ها گفت: یزدی ها دوچرخه ها را تبدیل به موتور کرده اند. قدیم یزد به شهر دوچرخه معروف بوده.

دوم: تقریباً همه ی خانه ها با آجر سفال نما سازی شده بود. برخلاف بیرجند که شاید از روی چشم و هم چشمی میلیون ها تومان پولمان را به دیوار می چسبانیم. واقعاً باید به یزدی ها از این بابت تبریک گفت. در انگلیس هم تقریبا اکثر قریب به اتفاق خانه ها با آجرهای قرمز رنگ، نما شده بودند. به جای اینکه پول را صرف چشم مردم کنند صرف کارهای اساسی تر می کنند.

سوم: فروشنده ی خوش ذوقی در یزد می گفت: که ما یزدی ها ضرب المثلی داریم که می گوید هر چه خدا بخواهد ان شاء ... می شه و هر چه خانم ها بخواهند، شده است!

در آخر اینکه واقعاً به ما خوش گذشت به طوری که دخترم می گفت بابا بعد که تعهدت به دانشگاه بیرجند تمام شد انتقالی بگیر بیاییم یزد زندگی کنیم!! البته فکر می کنم باید یک بار در فصل تابستان هم سری به یزد بزنیم تا ببینیم آیا هنوز این نظر باقی است؟!
.

نظرات

jaber گفت…
سلام استاد
خوشحالم که به شهر ما اومدین
ولی از من میشنوید اصلا تایساون یزد نیاند واقعا گرمه

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!