شمع سوخته

شنبه سیزدهم تیرماه 1388

یکی از بهترین گروه های دانشجویی که طی مدت تدریس با آن ها کلاس داشته ام دانشجویان کارشناسی روان شناسی عمومی دانشگاه بوده اند. به جرات می توانم بگویم از تدریس در کلاس های این دانشجویان واقعاً لذت برده ام. بگذریم، این را گفتم تا وبلاگ یکی از این دانشجویان را معرفی کنم. صاحب وبلاگ یکی از دانشجویان خوب ورودی 1385 رشته ی روان شناسی است که نه شاعری و نه وبلاگ نویسی را در پیشنانیش نخوانده بودم!! این را هم اضافه کنم علی رغم اینکه بعضی می گویند سیاه رنگ عشقه!! به توصیه من رنگ زمینه ی وبلاگش را از سیاه تغییر و عکس غم انگیزی را که در حاشیه ی وبلاکش گذاشته بود، با این توجیه که ما روان شناس ها نباید پیام آور غم باشیم، عوض کرد. این هم شعری از این وبلاگ که با اعتراف شاعر سر کلاس نوشته!!

روزی که تو را دیدم و پایم لرزید + دیدی که چه باران عجیبی بارید
لبخند زدی و آسمان روشن شد + خورشید به هردو تای ما می خندید

البته امیدوارم هیچ وقت پایش در مواجهه با امورات مادی نلرزد.

و این شعر بسیار زیبا در مورد امام زمان (عج):

آقاببین که ازپی هم جمعه ها گذشت + این جمعه هم رسید ولی بی شما گذشت
یک شب بیا به خانه ی ماهم سری بزن + درآرزوی وصل شما عمر ما گذشت
آقا زروی ما ه شما شرم می کنیم + این روزگارما به گناه وخطا گذشت..

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!