تلنگری برای درک ایستگاه تاریخی مان

28 دی 1388

این روزها هر چند دانشجویان سرگرم امتحانات هستند و قاعدتاً باید سر اساتید خلوت تر باشد، اما کار اساتید، برخلاف تصور بعضی ها، تمام شده نیست! تازه به فکر برنامه های عقب افتاده می افتند. به همین دلیل به جای اینکه این روزها کمی استراحت کنم تا خستگی نیم سال تحصیلی از تن بیرون رود و البته بتوانم مطلب بیشتری در وبلاگ بنویسم، سخت مشغول نوشتن مطلبی هستم که قولش را مدتی پیش داده ام و باید روز جمعه تحویل دهم (امیدوارم به موقع تمام شود). امروز با دریافت ایمیل یکی از دوستان به یاد گذر عمر افتادم.

دوستی در مورد یکی از مطالبی که قبلاً نوشته ام از سر دلسوزی (که البته همیشه نسبت به من داشته) ایمیلی فرستاده است. یکی، دو مطلب را تذکر داده اما فکر کردم بخشی از نوشته ی ایشان خواندنی است. همان طور که گفته اند باید تلنگری باشد به همه ی ما:

.... قصد ورود در این موضوع را نداشتم یادداشت شما تلنگری به خودم بود که مروری به گذشته و ایستگاه تاریخی که در آن ایستاده ایم و قضاوت آیندگان داشته باشم. البته سخن و درد دل فراوان که در جای خود باید با دوستان انقلاب – البته به شرط آنکه بر عهد قدیم باشند و در گردش روزگار و چرخش ایام و چرب و شیرینی های زندگی عوض نشده باشند – در میان گذاشت تا قضاوتی که ما در مورد نسل های مشروطه و ملی شدن نفت می کنیم آیندگان در مورد ما نداشته باشند!!! زیرا به قول صاحب عنوان وبلاگ شما قیصر: زود دیر می شود ......

امیدوارم قبل از اینکه دیر شود همه به خود آییم!

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز