حرف هایی که باید شنید!

23 فروردین 1389

یکی از دانشجویان در ارتباط با دو مطلب وبلاگ نظراتی داده که پاسخش را از طریق ایمیل دادم اما فکر می کنم اگر این نظرات که به نوعی می توان آن را باور بسیاری از جوانان این مرز و بوم دانست را بخوانیم و کمی در اعمال و سیاست های مان به عنوان مربیان و مسئولین (که من جزو آن ها البته نیستم!!) دقت کنیم بد نخواهد بود.

« ..... دو مطلب نظرم رو جلب کرد که اگه اجازه بدید نظرم رو در موردش بگم.اولین مطلب در مورد خانم خبرنگاری بود که با دیدن تلف شدن پرندگان و لاک پشت ها دست به کاری می زنه که در یک منطقه یا حالا یک کشور فراگیر میشه.این خبر برام خیلی خیلی جالب بود وناراحت کننده جالب ازاین نظر که واقعا برام تعجب داره که حرف یک نفر که حتی ما شاید اونو ساده فرض کنیم باعث چنین تغییر بزرگی میشه و ناراحت شدم، اینقدر ناراحت که شاید باورتون نشه ناراحت از اینکه ما که خودمون رو مسلمان و اخلاقی می دونیم کجاییم و بقیه کجا؟واقعا وقتی خوندم که یک نفر و متعاقب اون یه جامعه اینقدر حیات موجودات زنده دیگه براشون مهمه تاسف خوردم در حالی که شاید اگر یکی از ما این صحنه رو می دیدیم نه تنها اقدامی نکرده بلکه یک ذره احساس ناراحتی هم نمی کردیم.افسوس و صد افسوس که ما خودمان را به حرف کامل می دونیم اما اخلاقیات یک انسان کامل را نداریم.در مورد نتیجه گیری هم که کرده بودین و فرموده بودین بعضی اوقات یک دست هم صدا داره باید بگم من مخالفم.یک دست صدا نداره مگر اینکه دست هایی پیدا بشن که بخوان در این صدا شریک شده و گوش هایی باشن که بخوان صدای این دست ها رو بشنوند.

مورد دوم جمله ای از شکسپیر بود که فرموده بودین چندان با عبارت دوم آن که حاوی این مضمون بود "به تعداد کمی اعتماد کن" موافق نیستین و فکر کنم فرموده بودین اگه آدم صداقت داشته باشه می تونه اعتماد کنه،می خواستم بپرسم اگه به فرض آدمی پیدا شد که صداقت داشته باشه اما آدم های دوروبرش این صداقت رو نداشته باشن چی میشه؟یا اگه آدم بخواد صداقت داشته با شه اما شرایط و موقعیت ها آدم رو مجبور به عدم صداقت کنن اونوقت چی؟ به نظر من .... بعضی حرف ها و کارها حالت آرمانی داره و عملی شدنش واقعا غیرممکن یا مشکله.»

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!