بایزید بسطامی

9 اردیبهشت 1389

همسرم می گفت بیماری داشته که وقتی اسم او را سؤال کرده تا برایش نسخه بنویسد، از این که توانسته نام اش را که پسوند بسطامی داشته درست نگارش کند، تعجب کرده و گفته بسیاری از کسان و حتی بعضی از استادان اش، نام او را درست تلفظ نمی کنند و اشتباه می نویسند. به نظرم این حادثه نمونه ای از شکافی است بین نه تنها نسل جوان، بلکه میان سالان کشورمان، با فرهنگ و هویت ملی شان. بسیاری از ما با مفاخر کشورمان آشنا نبوده و اگر آشناایم، به آن ها افتخار نمی کنیم. خرج های کلان می کنیم برای این که در یک شب نشینی فخر بفروشیم که بله، ما خارج بوده ایم و مثلاً در تایلند و یا مالزی یا ترکیه و یا بدتر از همه!! در دبی، چنین بود و چنان! اما برای دیدن هزاران هزار گوهر بی همتای این مرز بوم، وقت صرف نمی کنیم و برای مان بود و نبودشان یکسان است. یکی از این ها هم بایزدید بسطامی است.

ایام تعطیلات سال جدید فرصتی دست داد تا توقفی در بسطام داشته باشم. شهری کوچک، چسبیده به شاهرود. در خیابان اصلی آن مجموعۀ مربوط به بایزید بسطامی کاملاً مشخص است. مسجد بایزید، گنبد غازان خان، آرمگاه آل کرت، آرمگاه گمنام و برج کاشانه واقعاً دیدنی است. محور این مجموعه هم بایزید بسطامی است. جملات بسیار دلنشینی از او در قسمت های مختلف مجموعه نوشته شده بود که تعدادی از آن ها را یادداشت کرده ام:

یا چنان نمای که هستی و یا چنان باش که می نمایی!

الهی تا با توأم بیشتر از همه ام + و تا با خودم کمتر از همه ام

هر که را برگزیند فرعونی را بدو گمارد تا او را می رنجاند.

علامت آنکه حق او را دوست دارد آن است که سه خصلت را به او دهد: سخاوتی چون سخاوت دریا، شفقتی جون شقفت آفتاب و تواضعی چون تواضع زمین

بایزید را گفتند: چرا در بسطام سکنی گزیده ای؟ مگر نه این است که آب در یک جا بماند، بگندد؟ گفت: چرا دریا نباشم، پاک کنند؟!

حیات در علم، راحت در معرفت و رزق در ذکر

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!