راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست!
12 اردیبهشت 1389
دوستی این متن را فرستاده، احتمالاً برای این که فکر کرده به روان شناسی مربوطه:
به هنگام بازديد از يک بيمارستان روانى، از روان شناس پرسيدم شما چطور ميفهميد که يک بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب ميکنيم و يک قاشق چايخورى، يک فنجان و يک سطل جلوى بيمار ميگذاريم و از او ميخواهيم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان! فهميدم. آدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگ تر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر ميدارد... شما ميخواهيد تختتان کنار پنجره باشد؟
نتیجه گیری :
1. راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست.
2. در حل مشکل و در هنگام تصميم گيري هدفمان يادمان نرود . در حکايت فوق هدف خالي کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پيشنهادي.
3. همه راه حل ها هميشه در تير رس نگاه نيست
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر ميدارد... شما ميخواهيد تختتان کنار پنجره باشد؟
نتیجه گیری :
1. راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست.
2. در حل مشکل و در هنگام تصميم گيري هدفمان يادمان نرود . در حکايت فوق هدف خالي کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پيشنهادي.
3. همه راه حل ها هميشه در تير رس نگاه نيست
البته این را هم اضافه کنم افرادی که با دیوانگان، یا به تعبیر درست تر ما روان شناسان بیماران روانی، کار می کنند حکایت های شنیدنی از رفتار، کردار و گفتار آن ها دارند. می گویند روزی کنار بیمارستان روانی مشهد دزدی لاستیک ماشین دکتری را می برد. دکتر، چرخ زاپاس را در می اورد تا به جای لاستیک دزدی شده بگذارد، متوجه می شود که اقا دزده مهره های چرخ را هم برده!! گیج و منگ شده می خواهد به راه بزند که مهره ای گیر بیاورد. به تعبیر عامه، دیوانه ای از کنار نرده ها به دکترش می گوید: خاک بر سرت این که کاری ندارد! چرا گیج شده ای؟ از هر چرخ یک مهره باز کن، همه ی چرخ های سه تا مهره ای می شوند، آهسته برو به نزدیک ترین مغازه و مهره بخرد!!!