هویت ملی ، باخت فوتبال و استاد دهخدا

 9 مهر 1389
متن زیر را یکی از دوستان از طریق رایانامه فرستاده. بخوانید که در نوع خود، حکایتی بی نظیر از استاد دهخدا است، نمودی بی بدلیل از حس هویت ملی نسل قدیم به ویژه نخبگان کشورمان است که امروز متاسفانه چه در سطح مردم عادی و چه در سطح نخبگان، دیگر یافت نمی شود.

خواندن این متن ذهنم را به خاطره ای برد که چند وقت پیش (البته از چند وقت کمی بیشتر! سال قبل) رخ داد. برای خرید رفته بودم مغازه ی یکی از دوستان. خریداری داشت می گفت ایران در مسابقه فوتبال شکست خورده و از راه یابی به جام جهانی محروم شده! و خریدار دیگری که در مغازه بود از ته دل گفت الحمد الله که باختند!! کاش در سایر مسابقات هم ببازیم!! البته بندۀ خدا از اوضاع مملکت ناراضی بود چون قبل از آن بحث سیاسی داغی در جریان بود! اما من همزمان نه به فوتبال و نه به مسائل سیاسی بلکه به افول هویت ملی در میان هم وطنان ام فکر کردم. چرا؟ چه وضعیتی حکم فرما شده که ما از باخت تیم ملی کشورمان احساس ناراحتی که هیچ، احساس خوشحالی هم می کنیم؟ چه شده که زندگی درسطح پایین در کشور دیگر را به زندگی در کشور خودمان ترجیح می دهیم؟ بگذرم، متن زیر دو نامه است. یکی از سفارت آمریکا برای دعوت از استاد دهخدا جهت شرکت دریک برنامه ی معرفی نخبگان ایران، و دومی پاسخ ایشان است به آن دعوت. روحش شاد

دعوت سفارت آمريکا از استاد علی اکبر دهخدا برای مصاحبه با راديو صدای آمريکا ، 19 دیماه 1332 تهران

آقای محترم- صدای آمريکا در نظر دارد برنامه ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ايرانی، در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک پخش نمايد. اين اداره جنابعالی را نيز برای معرفی به شنوندگان ايرانی برگزيده است. در صورتی که موافقت فرماييد، ممکن است کتباً يا شفاهاً نظر خودتان را اعلام فرماييد تا برای مصاحبه با شما ترتيب لازم اتخاذ گردد . ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه ای نيز از جديدترين آثار منظوم يا منثور شما پخش گردد. بديهی است صدای آمريکا ترجيح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جديد و قبلاً در مطبوعات ايران درج نگرديده باشد. چنانچه خودتان نيز برای تهيه اين برنامه جالب، نظری داشته باشيد، از پيشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد. 
با تقديم احترامات فائقه، سی. ادوارد. ولز، رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا 

پاسخ استاد علی اکبر دهخدا 

جناب آقای سی. ادوارد. ولز، رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا

نامه مورخه 19 ديماه 1332 جنابعالی رسيد و از اينکه اين ناچيز را لايق شمرده ايد که در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک، شرح حال مرا انتشار بدهيد متشکرم . شرح حال من و امثال مرا در جرايد ايران و راديوهای ايران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته اند. اگر به انگليسی اين کار می شد، تا حدی مفيد بود؛ برای اينکه ممالک متحده آمريکا، مردم ايران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکررات خواهد بود، و به عقيده من نتيجه ندارد ...و چون اجازه داده ايد که نظريات خود را دراين باره بگويم واگرخوب بود، حسن استقبال خواهيد کرد، اين است که زحمت می دهم : 

بهتر اين است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا به زبان انگليسی، اشخاصی را که لايق می داند، معرفی کند و بهتر از آن اين است که در صدای آمريکا به زبان انگليسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسيا مملکتی به اسم ايران هست که در خانه های روستاها و قصبات آنجا، در و صندوقهای آنها قفل ندارد، و در آن خانه ها و صندوقها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قريه، از زن و مرد به صحرا می روند و مشغول زراعت می شوند، و هيچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چيزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد ...... يا يک شتردار ايرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نيست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ايران می آيد و در ازای«پنج دلار» دو بار زعفران يا ابريشم برای صد فرسخ راه حمل می کند و نصف کرايه را در مبداء و نصف ديگر آن را در مقصد دريافت می دارد، و هميشه اين نوع مال التجاره ها سالم به مقصد می رسد.......و نيز دو تاجر ايرانی، صبح شفاهاً با يکديگر معامله می کنند و در حدود چند ميليون، و عصر خريدار که هنوز نه پول داده است و نه مبيع آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می کند، معهذا هيچ وقت آن معامله را فسخ نمی کند و آن ضرر را متحمل می شود.

اينهاست که شما می توانید به ملت خودتان اطلاعات بدهيد، تا آنها بدانند در اينجا به طوری که انگليسی ها ايران را معرفی کرده اند، يک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند ... در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقديم می دارد. 
علی اکبر دهخدا 

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!