شده ایم ماشین اصلاح؟!

 15 مهر 1369
به یکی از دوستان می گفتم: شده ام ماشین اصلاح؟؟!! مدتی است روزی بین 8 تا بعضی اوقات 16 ساعت کار می کنم ولی به جای ماشین تولید، همانند ماشین اصلاح عمل می کنم! به طور مرتب در حال خواندن کارهای سایر افراد هستم. یا مقاله ای و طرح پژوهشی رو داوری می کنم و یا روی پایان نامه و سایر مواد نگارشی و پژوهشی دانشجویان نظر می دهم. هر چند آن دوست از سر محبت و حسن نظر گفت این هم نوعی تولید است. البته شاید راست هم می گفت، بالاخره وقتی در خلال این تعاملات، مهارتی و مطلبی رو به کسی یاد می دهی، خودش نوعی تولید است، اما مدت ها شده که فرصت اینکه بتوانم کتابی یا مقاله ای که سخت به آن علاقه مندم را بخوانم پیدا نمی کنم. مراجعات و فشارهای افراد و سازمان ها هم خود مزید بر علت شده. احساس مسئولیت می کنیم که وقتی با خرج مملکت درس خوانده ایم، باید در خدمت آن باشیم  و جایی که نیاز به مشورت با ما است، به راحتی در دسترس، ولی از طرف دیگر، اگر به همین منوال کار کنیم، واقعاً به هدف غائی  نخواهیم رسید. مثلاً همین امروز که به حساب روز تعطیل بوده، این تماس ها رو داشته ام: مصاحبه برای همایش سراسری نماز از سوی خبرگزاری جمهوری اسلامی، تعیین وقت برای جلسۀ پژوهشی نیروی انتظامی، تماس برای برگزاری یک سری کارگاه برای آموزش مشاوران استان در ارتباط با آسیب های فضای مجازی (با اصرار به اینکه هفته اینده هم باشد!!)، هماهنگی کمیتۀ علمی  برای برگزاری یک همایش ملی، درخواست برای مطالعه سه فصل از پایان نامۀ دو تن از دانشجویان ارشد، درخواست برای نظر روی تجزیه و تحلیل آماری از سوی سه نفر از دانشجویان ارشد، درخواست برای نظر روی یک پیشنهادۀ پژوهش ..... با این اوضاع، آیا وقتی برای فکر کردن و مطالعه کردن باقی می ماند؟؟ باید تغییری ایجاد کرد.

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!