خلقیات ایرانی: قانون گریزی، نظم ناپذیری

4 آذر 1389
شب گذشته که برای خرید بیرون بودم، به خاطر ایام عید، خیابان ها کمی شلوغ بود. ماشینی می خواست از فرعی وارد اصلی بشه، و ماشین ها هم پشت چراغ قرمز صف بسته بودند. ترمز زدم تا ماشین بتونه وارد خیابان اصلی بشه. صدای بوق کر کنندۀ ماشین عقبی به اعتراض بلند شد. چرا راه دادی!! دیدم عجله داره. کمی به راست راندم تا بتونه رد بشه. کمی جلوتر، مادری با کودک خردسال اش می خواستند از خیابان رد شن. به آن ها هم رحم نکرد. ماشین را تا جلوی پای آن ها راند!

یاد هفتۀ گذشته افتادم. رفته بودیم مشهد. بعضی جاها در مسیر، هموطنان مهربان!! با حرکت دورانی انگشت اشاره (به معنی چراغ ماشین پلیس)، حرکت دست از بالا به پایین (به معنی کم کردن سرعت)، زدن راه نمای سمت چپ (پلیس در سمت چپ است)، ..... و بالاخره چراغ دادن های مکرر، اعلام می کردند، باید مراقب بود که در جلو پلیس منتظر است. در یک لحظه فکر می کنی، عجب هموطنان مهربان، فداکار و باگذشتی داری!

از هر دو حادثه بارها و بارها در روز اتفاق می افتد. ولی آیا واقعاً آن علامت های مکرر برای نشان دادن محبت و نشان فداکاری برای همنوع است؟! اگر بله چرا حاضر نیستیم چند ثانیه کمی تأمل کنیم تا مادری با کودک خردسال اش به راحتی از خیابان گذر کند؟ به نظر می رسد، آن علامت ها نه برای محبت است، بلکه نمودی از قانون گریزی و نظم ناپذیری ما ابرانی هاست. دو عاملی که خود ریشۀ بسیار از مشکلات و مصائبی است که با آن دست به گریبان هستیم.

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!