اولین باران سال جاری و داستان اتلو

20 دی 1389
امروز بعد از گذشت 9 ماه اولین روز بارانی بیرجند بود. چنین سال خشکی را من به یاد ندارم. از آخرین دفعه ای که در اردیبهشت ماه، باران بارید، این اولین باران سال 89 است. حاج آقای ما (ابوی) هر موقع که از خشکسالی امسال برای شان می گوییم یاد گذشته های دور (هشتاد سال قبل!!) می افتند و داستانی رو نقل می کنند که شیرین است. می گویند وقتی باران نمی آمد، بچه ها عروسکی پارچه ای را درست می کرده اند و دور کوچه های را می افتاده و می خوانده اند (به لهجۀ شیرین بیرجندی!!!):
اَتلو (atalo)، مَتلو، آب غديرش مَيِه، چمچه شيرش مِيَه، اي خدا، بَروکو(= باران بكن) بَروکو، ...... و می گویند هنوز به منزل نمی رسیدیم که باران می بارید. از قرار معلوم دل های مردم قدیم خیلی، خیلی صاف تر و زلال تر بوده، و به همین دلیل هم خدا رحم بیشتری داشته!! ان شا الله که در ماه های باقی مانده از سال شاهد نزولات بیشتری باشیم.

پست‌های معروف از این وبلاگ

طرح بلوکی تصادفی شده

کاربرد میانگین هارمونیک یا همساز

کوزه هر چه خالی تر پر هیاهوتر!