پست‌ها

عدم روایی و اعتبار آزمون ترسیم آدمک گودیناف

 آزمون ترسیم آدمک گودیناف به عنوان یک آزمون هوشی برای ارزیابی هوش کودکان در ایران مشهور است. این آزمون درسال 1926 توسط فلورانس گودیناف ساخته شد و در سال 1963 توسط دال هاریس بازنگری شد. تحقیقات متعدد نشان می دهد این آزمون از روایی و اعتبار بالایی برخوردار نیست و بهتر است به عنوان یک آزمون معتبر مورد استفاده قرار نگیرد. به عنوان مثال این مقاله – این مقاله – این لینک

بازگشت به بلاگ اسپات

 به مدت ده سال به دلیل فیلتر شدن بلاگ اسپات مطالب گذر عمر که عمدتاً مطالبی در حوزۀ تخصصی و برای دانشجویانم بود را در  میهن بلاگ می نوشتم. متاسفانه این وب سرویس بدون اخطار قبلی چند ماهی است از دسترس خارج شده و مطالبی که در ده سال گذشته نوشته ام نیز تا حدود زیادی از بین رفته است. یکی از دلایل عدم اعتماد مخاطبان به سرویس های داخلی همین است. انشالله درشروع سال تحصیلی جدید مجدد گذر عمر را در بلاگ اسپات پی می گیرم هر جند دسترسی به آن به دلیل فیلترینگ آن در ایران کمی سخت است ولی چاره ای نیست حداقل مطالب از بین نمی رود. تلاش خواهم کرد مطالبی که در میهن بلاگ نوشته ام را به مرور در اینجا اضافه کنم.

دکتر خورشیدزاده از میان ما رفت!

تصویر
امروز اول شهریور ماه 1400 برادری مهربان، همکاری عزیز و روانشناسی متعهد، شادروان دکتر محسن خورشیدزاده، را به دلیل بیماری کرونا از دست دادیم. بیش از 5 دهه با چهره مهربان و آرام او آشنایی نزدیک داشتم و غم فراغش برای من و بسیاری از همکاران و دانشجویان سخت است. برایش آمرزش ابدی آرزومندم.

کوچ گذر عمر از بلاگر به میهن بلاگ

13 خرداد 1390 امروز تصمیم گرفتم گذر عمر را از طریق سرور میهن بلاگ پیگیری کنم. یا دداشت زیر اولین مطلب در خانه‌ی جدید است: بعد از فیلتر شدن سایت بلاگر، از یک ماه قبل تصمیم گرفتم گذر عمر را در همان سایت قبلی به روز کنم، اما برای به روز کردن و خواندن مطالب وبلاگ باید از فیلتر شکن استفاده می‌شد. با وجود این مشکل عملاً مخاطبان اصلی وبلاگ (دانشجویان داخل ایران) نمی‌توانستند مطالب آن را بخوانند و برای من نیز انگیزه‌ی نوشتن روز به روز کمتر شد و در عمل مدت زیادی وبلاگ به روز نشد. به همین دلیل از امروز 13 خرداد 90 تصمیم به کوچ گذر عمر به میهن بلاگ گرفتم. ان شاء الله روزی بیاید که فکر نکنیم با محدود کردن می‌توانیم سیاست های فرهنگی و اجتماعی‌مان را تحکیم بخشیم. مگر خدا ما را این گونه بشارت نداده که: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه .... :بنابراین بندگان مرا بشارت بده‌، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروی می‌کنند؛ آن‌ها کسانی هستند که خدا هدایت‌شان کرده و آن‌ها خردمندانند. شاید بعضی‌ها فکر می‌کنند ابتدا آن‌ها باید مطالب را گزینش کنند و بعد سایر افراد از آن مطالب برگزید

مانند مداد باشیم

3 اردیبهشت1390 متن زیر رو در مورد اینکه ما باید مثل مداد باشیم رو از طریق ایمیل دریافت کردم: پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . بالاخره پرسید : ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت : درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم . می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . بستگی داره چطور به آن نگاه کنی . در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی . صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند . اسم این دست خداست . او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد . صفت دوم : گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود . پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود

راه های انسان از دیدگاه کنفوسیوس

20 فروردین 1390 کنفوسيوس معتقد است، انسان سه راه دارد: راه اول از انديشه مي‌گذرد، اين والاترين راه است. راه دوم از تقليد مي‌گذرد، اين آسان‌ترين راه است. و راه سوم از تجربه مي‌گذرد اين تلخ‌ترين راه است.

کاش در پهنه ی این فتنه که نامش عمر است

20 فروردین 1390 یکی از همکاران دانشگاهی در پاسخ به فیلتر شدن گذر عمر شعری از ارفع کرمانی را برای ام فرستاده که خواندنی است: کاش در رهگذر آینه ها سنگ نبود و رگ عاطفه ها بستر نیرنگ نبود کاش بین دل ما و تو نفس گم میشد پای این فاصله سائیده به فرسنگ نبود کاش آویز ترازوی عدالت روزی پاره می گشت و به میخ ستم آونگ نبود کاش در حنجره ها جرات فریادی بود حلق فریاد گر داد چنین تنگ نبود کاش در ذائقه ذهن شماتتکاران زخم تهمت به گلوگاه شرف ننگ نبود کاش در پهنه ی این فتنه که نامش عمر است گذر عمر!! دست کم دور و بر عشق دگر رنگ نبود کاش در لحظه اشراق و چراغانی دل سینه یعنی افق عشق پر از زنگ نبود کاش این بغض ترک خورده من یعنی اشک در سراشیب رهایی قدمش لنگ نبود کاش اندازه یک دست کشیدن ارفع شانه زخمی ما سنگر هر سنگ نبود